عشق و سد مثل هم اند : اگر بگذاری ترک کوچکی ایجاد شود که فقط باریکه ی آبی از آن بگذرد،اندک اندک تمام دیواره را فرو می ریزد . و لحظه ای فرا میرسد که دیگر هیچ کس نمی تواند جلو جریان آب را بگیرد .
*
نور عشق ، ظلمت گناه را می پذیرد.
*
عشق همیشه تازه است . مهم نیست که یک بار ، دو بار...ده بار در زندگی عاشق شویم . همیشه در وضیعتی قرار می گیریم که نمی شناسیم.عشق می تواند ما را به دورزخ یا بهشت ببرد،اما همیشه ما را به جایی می برد.باید آن را پذیرفت چون عشق خوراک هستی ماست.
*
عشق نور جهان است و تاریکی ناشناخته ها.
*
عشق حقیقی به مرور زمان دگرگون می شود،رشد می کند و روش های تازه ای برای ابراز خود می یابد.
*
احساسات باید همواره آزاد باشد.نباید با رنج گذشته درباره ی عشق آینده قضاوت کرد.
*
عشق یعنی با دیگری یگانه شدن ، و اخگر ایزدی را در دیگری یافتن.
*
گناهی جز فقدان عشق وجود ندارد.
*
عشق تنها با عشق ورزیدن یافته می شود نه با واژه ها.
*
در میان خطوط تمام داستان های عاشقانه، کابوس جدایی نهفته است .هر چند این وداع هرگز رخ نمی دهد اما تا زمانی که عشق وجود دارد ترس از جداییهم حاضر است.
*
عشق می ماند ، انسان ها هستند که عوض می شوند.
*
عشق تنها وقتی می میرد که به آرامش میرسد ، عشق زنده ، همواره با تعارض همراه است.
*
به قول یک خردمند ایرانی ، عشق بیماری ای است که هیچ کس درمانش را نمیخواهد. آن که عشق بر او هجوم میبرد ، پس از هجوم میلی به برخواستن ندارد و آنکه از عشق رنج میبرد میلی به شفا ندارد.
*
عشق نیرویی وحشیست . اگر بکوشیم مهارش کنیم نابودمان می کند . اگر بخواهیم اسیرش کنیم ، ما را به بردگی می کشاند . اگر سعی کنیم آن را بفهمیم ، در سرگشتگی و حیرانی بر جایمان میگذارد.این نیرو در جهان است تا به ما شادی ببخشد ، تا مارا به خدا و به هم نزدیک کند:و اما باز،اینطور که امروز عشق می ورزیم ، برای هر دقیقه آرامش ، باید یک ساعت اضطراب بکشیم.
همشون ماله پائولوکوئلیو